به گزارش خبرنگار دیده بان البرز، امروز یادآور روزهایی از تاریخ است که اتفاقی سرخ در عالم رخ داد و زمین کربلا بوی شهادت گرفت. امروز فرزندان شیرخوارگاه امام علی (ع) کرج میزبان پدران و مادرانی هستند که قرار است مراسم شیرخوارگان حسینی متفاوتی را تجربه کنند.
مادرانی از گوشه و کنار این کلانشهر، دست فرزندان خود را می گیرند و روانه این محفل روحانی می شوند. کودکان مستقر در این مرکز نیز با لباس های مشکی، در ردیف های جلوی جمعیت روی صندلی های خود قرار می گیرند و سربندهای مزین به نام سالار شهیدان و ساقی عطشان کربلا را روی سرهای خود مرتب می کنند.
حال و هوای عجیبی بر فضا حاکم است، لباس های سفید مشابه لباس طفل ۶ ماهه کربلا و سربندها و کمربندهای سبز رنگ، توسط مربیان زحمتکش این مرکز به تن نوزادانی می شوند که با چشمان معصوم و نگاه های مظلومشان هزاران حرف ناگفته را بیان می کنند.
نوزادان سفیدپوش روی دستان مربیان مهربان وارد مجلس می شوند و گروه دمام زنی نیز با حزن و اندوه بر دمام های خود ضربه می زنند و ندا می دهند که سالگرد روزهای غمگینی در پیش است. مربیان نوزادان را در آغوش می گیرند و دستان خود را بر گوش های آن ها می گذارند و از کنار دمام زن ها عبور می کنند.
چشمان مادران با دیدن این نوزادان بی گناه که هر کدام به دلایلی در این مرکز حضور دارند، اشکبار و دل هایشان غصه دار می شود. مسئولین نیز تک تک و برخی نیز به صورت گروهی به جمع حاضرین اضافه می شوند و نوزادی را در آغوش می گیرند و او را نوازش می کنند.
برخی از این نوزادان آنچنان چشم در چشم کسی که او را در آغوش گرفته می اندازند که انسان لحظه ای نمی تواند او را از خود دور کند. اینجا بوی کربلا می دهد، آسمان هم دلش می خواهد خود را سبک کند و بگرید. خورشید بر زمین می تابد و آن را گرم تر می کند تا گرما و عطش کربلا فراموش نشود.
هر یک از کودکان به دنبال ظرف آبی می گردند تا عطش خود را برطرف کنند و من مات و مبهوت به آن ها نگاه می کنم. دلم می خواهد تک تک آن ها را در آغوش بگیرم و ساعتی برایشان مادری کنم اما نه زمان و نه مکان، اجازه چنین کاری را به من نمی دهد.
دلم می خواهد به مادران بگویم امروز تشنگی کودکانتان را پنهان کنید زیرا همین روزهاست که تشنگی متولد می شود و معنا پیدا می کند اما وقتی چشمان بیقرار کودکان معصوم را می بینم بغضم می شکند و اشک مهمان گونه هایم می شود و با کمک مربیان، از روی میز تعبیه شده، برای آن ها شیشه آبی می آورم تا گلویی تازه کنند.
با شنیدن نوای مداح اهل بیت (ع) که سعی در گرم کردن این مجلس دارد، کودکان نیز کم کم آرام می شوند و سکوت می کنند. گویی آن ها هم دلشان می خواهد از مظلومیت علی اصغر (ع) بشنوند. مربیان بر چشمان نوزادان زل می زنند و دستان کوچک آن ها را می فشارند و گریه می کنند.
برخی همزمان کودکان خود را در آغوش می گیرند و به یاد آخرین لالایی رباب برای کودک خود لالایی می خوانند و حاجات خود را بر زبان می آورند و گره های بزرگ زندگی خود را به دستان کوچک علی اصغر می سپارند تا باز شود.
انگار مراسم شیرخوارگان، نیاز به روضه خوان ندارد چون اصلا حسین، جنس غمش فرق می کند. آری، کربلا آتش به جان آسمان ها می زند …
خبرنگار: صدیقه صباغیان
عکاس: مینا صدیقیان
انتهای پیام/